محلهای که در تقسیمبندیهای شهری یکی از محلههای منطقه ۲ پایتخت به حساب میآید اما قدمتش بسیار بیشتر از تقسیمبندی محلههای تهران، پایتخت شدن و حتی شکلگیری تهران به شکل امروزیاش است. همین عمر طولانی و قدمت بسیار که به گواه کتب تاریخی و اسناد به جا مانده از روزگاران دور، ۸۰۰ سال است باعث شده تا در جای جای این ده قدیمی داستانی نهفته باشد؛ داستانی که سینه به سینه و نسل به نسل نقل شده و امروز به ریشسفیدان و موسپیدکردههای فرحزاد رسیده است. در این گزارش با همراهی قدیمیهای ده و با گذر از کوچههای تنگ و باریک و خانههای نقلی و باصفای فرحزاد، کتاب تاریخ جذاب و خواندنی این روستای خوش آب و هوا را ورق زدیم.
مورخان درباره موقعیت ده فرحزاد در کتب تاریخی نوشتهاند که روستایی در شمال غربی تهران و بین محدوده کن و تجریش بوده که ۲ فرسخ با تهران فاصله داشته است. در جلد نخست کتاب ۱۰جلدی «فرهنگ جغرافیایی ایران» درباره این روستای ۸۰۰ساله آمده: «فرحزاد دهی است جزو بخش شمیران واقع در ۹هزار گزی باختر تجریش و ۱۲ هزار گزی تهران؛ ناحیهای در دامنه کوهستان، سردسیر و دارای هزار و ۲۰۰ نفر جمعیت و از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، یونجه و توت است. اهالی از کشاورزی و چارپاداری گذران میکنند. مزرعه یونجهزار کهریزک جزو این ده است. زوار الاغ یا قاطر کرایه میکنند و به امامزاده داود(ع) میروند. بنابراین در تابستانها شغل ساکنان بیشتر چارپاداری است.»
- توشههای با عظمت در فَرَّهزاد
امروزه اگر به دنبال وجه تسمیه نام فرحزاد باشید با جداسازی ۲بخش نام این روستا یعنی «فرح» و «زاد» به معنی جای فرحبخش و خوش آب و هوا میرسید. اما واقعیت نام این ده ۸۰۰ ساله چیز دیگری است. اینطور که زبانشناسان میگویند نام فرحزاد از ابتدا به این شکل نبوده و قریب به ۸ قرن پیش این روستا را با نام «فَرَّهزاد» یاد میکردند.
«فَرَّه» به معنای شأن و شوکت و «زاد» به معنی بار و توشه، در مجموع معنی «توشه عظیم» را برای این روستای خوش آب و هوا به همراه داشته است. دلیل این نامگذاری هم که مشخص است؛ فرحزاد به دلیل قرار گرفتن در دامنه رشته کوه البرز و دسترسی به آبی گوارا، محصولات فراوان و مرغوبی داشته که از مهمترین آنها میتوان از شاتوت، توت، گیلاس، انار، انجیر، خرمالو، گردو، بادام و... نام برد. محصولاتی که همین حالا هم در این محله قدیمی به ثمر میرسد و از این نقطه از شهر به محلههای مختلف پایتخت صادر میشود.
- چهلپلههای باغها و آغلها
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد فرحزاد، کوچههای پلهدار این محله قدیمی است؛ کوچههایی که در اصطلاح اهالی به «چهلپله» معروفند. اما اینکه این چهلپلهها چطور شکل گرفتند داستان جالبی دارد که شنیدنش از زبان «احمد فرحزادی» یکی از قدیمیهای محله فرحزاد خالی از لطف نیست: «فرحزاد تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به معنای واقعی کلمه یک ده بود و اهالی در آن به باغداری و زراعت مشغول بودند. اما از آنجایی که این روستای قدیمی در دامنه کوه و در شیب روددره واقع شده، ساکنان روستا در تمام ایام سال بهویژه روزهای برفی و بارانی برای دسترسی به باغها و آغل گوسفندانشان در دل کوه با مشکلات بسیاری مواجه میشدند. به همین دلیل سعی کردند با پله پله کردن راههای شیبدار، رفت و آمدشان را آسانتر کنند و همین ابتکار پدران ما باعث به وجود آمدن چهلپلههای فرحزاد شد.»
- مجرمان در زندان ارباب
محله فرحزادی که حالا جزو بافت شهری منطقه۲ تهران شده روزگاری برای خود آنقدر مستقل اداره میشد که حتی زندان مخصوص خود را داشت! ماجرا از این قرار است که حدود ۱۲۰ سال پیش «اسماعیل اتحادیه» ارباب ده فرحزاد در این روستای قدیمی برای خود عمارتی بنا کرد که امروز از آن فقط دیوارها و ستونهایش به جا مانده، اما داستان آن هنوز هم نقل محافل فرحزادیهاست.
«زینالعابدین لآلی» که پدربزرگ، پدر و خودش سالها در این عمارت سکونت داشتند درباره خانه ارباب و دالان تنگ و تاریکش میگوید: «درست در نزدیکی عمارت ارباب دالانی کمارتفاع، عریض و تاریک وجود داشت که از آن برای زندانی کردن مجرمان روستای فرحزاد استفاده میشد. در آن زمان هرکسی که در ده مجرم شناخته میشد به این دالان میآوردند و مطابق خواست ارباب، مدت مقرری در آنجا زندانی میکردند.»
- حمل تیرهای چوبی به دست غولبیابانیها
فرحزادیها یک حسینیه خیلی قدیمی دارند که قدمتش به حدود ۴۰۰ سال پیش برمیگردد؛ حسینیهای که اگرچه امروز با تجدید بنا، یک ساختمان ۳ طبقه با مصالح امروزی است اما سازه اولیهاش با چوب و خشت و گِل بنا شده بود. نکته جالب درباره این حسینیه این است که فرحزادیها میگویند در ساخت آن، غولها هم مشارکت داشتهاند! «احمد فرحزادی» یکی از ساکنان بومی این روستای قدیمی در اینباره میگوید: «در آن دوران راه دسترسی به فرحزاد راه پر پیچ و خمی بود و اتومبیلی هم برای حمل مصالح وجود نداشت. به همین دلیل همه با دیدن چوبهای بسیار بزرگ به کار رفته در بنای حسینیه از خود میپرسیدند چطور افراد عادی با گذر از این راه صعبالعبور این چوبها را به اینجا آوردهاند؟!»
- قرارمان زیر درخت دنبه
در بخش شمالی روستای فرحزاد، درست جایی که با گذر از سربالاییها به نفس نفس میافتید، گنبد آبی رنگ آستان مقدس امامزاده ابوطالب(ع) از نوادگان امام حسین(ع) را میبینید. کمی که چشم بگردانید درخت چنار بسیار بزرگی توجهتان را جلب میکند؛ درختی ۲۰۰ ساله که اهالی روستای فرحزاد دربارهاش نقل میکنند تا سالهای سال با روغن آن، چراغ امامزاده روشن میشد. «سید اسماعیل موسوی» خادم امامزاده ابوطالب(ع) فرحزاد درباره این باور ساکنان روستای فرحزاد میگوید:
«خادمان قبلی امامزاده ابوطالب(ع) تعریف میکردند که در سالهای دور و زمانی که هنوز نفت به روستای ما نیامده بود از این درخت چنار روغن سیاهی میچکید که آن را داخل کاسه میریختند، یک نخ پنبهای داخلش میگذاشتند و بعد آن را در آستان امامزاده روشن میکردند.»تقریباً ساکنان امروز روستای فرحزاد هیچکدام با چشم خود روغن دادن درخت چنار را ندیدهاند اما به واسطه حرف اجدادشان به این درخت، درخت دُنبه میگویند. جالب اینکه قدیمیهای روستا هنوز هم هر وقت میخواهند در آن حوالی با هم قرار و مداری بگذارند میگویند: «قرارمان کنار آستان امامزاده ابوطالب(ع)، زیر درخت دنبه.»
- تو بگو ف...
مثل «تا بگی ف، من میرم فرحزاد» ضربالمثل رایجی است که وقتی کسی بخواهد از هوش و ذکاوتش تعریف کند از آن استفاده میکند. از آنجایی که فرحزاد روستایی دور از تهران بوده و راه دسترسی سختی داشته، وقتی کسی میخواست سرعت عمل و هوش و ذکاوتش را به رخ کسی بکشد با بیان این ضربالمثل میگفته تا تو بخواهی ف فرحزاد را ادا کنی، من نه تنها متوجه منظورت شدهام بلکه حتی تا فرحزاد هم رفتهام.
نظر شما